نویسنده: محمد نوید داراب زاده
منبع:راسخون


 

چکیده

ایدۀ ظهور موعود بزرگ که با خروج خود، عدل و قسط، گشایش و آسایش را در مقطع پایانی تاریخ حیات انسان، به ارمغان خواهد آورد عقیده ای است که پیروان ادیان سه گانۀ ابراهیمی و بخش چشم گیری از سایر ملل به آن ایمان داشته و دارند. یهودیان مانند مسیحیان که به بازگشت عیسی (ع) معتقدند به ظهور یک منجی می‌اندیشند علی رغم وجود مذاهب مختلف اسلامی و تفاوت‌های عقیدتی ناشی از آن، همۀ مسلمانان طبق بشارت رسول اکرم (ص) به ظهور امام مهدی (ع) در آخرالزّمان اعتقاد راسخ دارند. اساساً میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان در اصل اعتقاد به ظهور یک منجی در آخرالزّمان هیچ گونه اختلافی نیست، هر چند در مصداق آن میان مسلمانان و دیگران اختلافاتی وجود دارد، لیکن تمامی امّت اسلامی بر این باورند که اسم مبارک وی «محمّد» و لقب او «مهدی (1) » است.
واژگان کلیدی: موعود، ادیان ابراهیمی، ماشیح، موعود یهودی، مسیحی، موعود اسلام

مقدمه

قدرتهای بزرگ جهانی مدعی‌اند که در تلاشند که صلح، آرامش و عدالت را در جهان ایجاد کنند تا در پرتو آن، زندگی بشر سامان یابد، امّا متأسفانه گذشت زمان و تاریخ نشان داد که نه تنها مشکل بشر وامانده از ناکامی که با این شعار حل نشده و نتوانسته باری را از شانۀ بشر تیره بخت بردارد، بلکه آرمان نشان می‌دهد که افزایش جرم و جنایت‌ها و تجاوز به حقوق ملت‌ها هر روز بر نگرانی‌های بشر می‌افزاید؛ تا جایی که نزدیک است اجتماع انسانی از رسیدن به یک زندگی سالم بشری و لذت بخش و آیندۀ درخشان مأیوس گردد. اینجاست که اعتقاد به نجات در ادیان «منجی گرایی» یا «موعود» به ویژه مهدویّت در اسلام که همان اعتقاد به منجی آخرالزّمان است باعث می‌شود پیروان ادیان با امید و اعتقاد به منجی آخرالزّمان است باعث می‌شود پیروان ادیان با امید و اعتقاد به پیروزی نهایی حق بر باطل، به یاری همنوعان مظلوم خود بشتابند و برای برآوردن بزرگ‌ترین آرزوی بشریت، یعنی حکومت دین بر سراسر هستی، دست از تلاش و کوشش بر ندارند تا وعدۀ الهی محقق گردد. به امید آن روز که دست ظالمین کوتاه و مستضعفان و مؤمنان وارث زمین گردند؛ «أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ اَلصّالِحونَ (2) »

موعود

یکی از لقب‌های بسیار معروف حضرت مهدی (ع) است. این لقب از آن جهت به آن حضرت داده شده است که نوید ظهور او توسط انبیای بزرگ الهی به تمام امت‌ها رسیده است و در نتیجه آن عقیده به ظهور یک منجی بزرگ الهی در آخرالزّمان که جهانیان را از یوغ ستم و بیداد رهایی خواهد بخشید، به عنوان یک اعتقاد عمومی و همگانی مطرح است. به گونه ای که امروزه هیچ مذهب و آیین را نمی‌توان یافت که معتقد به ظهور منجی بزرگ جهانی از جمله آموزه های اصلی و پایه های اعتقادی آن نباشد. به علاوه علیرغم وقوع تحریف در متون کتاب‌های دینی ادیان گذشته، در بخش‌های زیادی از آن‌ها به نمونه‌هایی از این نویدها بر می‌خوریم. به عنوان مثال در زبور حضرت داوود (ع) که تحت عنوان مزامیر در لابه لای عهد عتیق آمده است در حداقل سی و پنج مورد، نویدهایی دربارۀ ظهور موعود جهانی به چشم می‌خورد. همین طور در عهد عتیق (تورات) در کتاب‌های اشعیای نبی در فصل 1 و 45 و زکریای نبی فصل 14 و صفینای نبی فصل 3 و سلیمان نبی فصل 2، حزقیل نبی فصل 21 و در این باره مطالب زیادی به چشم می‌خورد. در اناجیل اربعه به این موضوع بیش از سایر منابع دینی سابق پرداخته شده است در قاموس کتاب مقدس «دمستر هاکس» تصریح دارد که در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) کلمه پسر انسان بیش از هفتصد بار تکرار شده است که تنها سی مورد آن با حضرت عیسی (ع) قابل تطبیق است و حدود پنجاه مورد دیگر از نجات دهنده موعودی سخن می‌گوید که در آخرالزّمان ظهور خواهد کرد و حضرت عیسی (ع) نیز با او خواهد آمد، تا او را یاری نماید. به همین ترتیب در کتاب‌های مقدس سایر آیین‌ها، نظیر زردشتیان، هندوها، بودائیان و ... که رهبران آن‌ها خود را پیامبر آسمانی معرفی می‌کرده‌اند، مباحث زیادی در زمینۀ منجی موعود جهانی بیان شده است (3). گذشته از این در چند مورد برخی از وعده های مهم موجود در آیات قرآنی به قیام امام زمان (ع) تطبیق شده است که از جملۀ آن‌هاست : آیۀ 55 سورۀ نور آیۀ 22 و 23 سورۀ ذاریات از امام سجاد (ع) روایت شده است که این آیات به مسئلۀ قیام مهدی (ع) که از خاندان پیامبر است اشاره دارد (4). در زیارت معروف حضرت مهدی (ع) که مرحوم سید بن طاووس آن را نقل می‌کنند، از آن حضرت در یک مورد با تعبیر موعود امت‌ها یاد شده است: «السلام علی المهدی الّذی وعد الله عزّوجل به الاهم أن یجمع به الکلم و یلم به الشعث و یملأ به الأرض قسطاً و عدلاً و یمکن لهُ و ینجز به وعد المؤمنین (5) » (درود بر آن مهدی که خداوند عزوجل وعده ظهور او را به امت‌ها داده است که به وسیلۀ او وحدت و یکپارچگی را جایگزین پراکندگی و تفرقه نموده، وعده‌هایی که به مؤمنان داده شده است به دست او عملی خواهد شد) پس همۀ امت‌ها علیرغم اختلاف نظری که در بیان مشخصات و اوصاف او دارند، ایشان را به عنوان موعود بزرگ الهی می‌شناسند؛ همو که پس از ظهور، همۀ انسان‌ها را به سعادت واقعی که همواره در آرزوی آن به سر می‌برده اند، رهنمون خواهد شد و به ظلم و بی عدالتی پایان خواهد بخشید (6). اگر چه نوعی وحدت موضوعی میان همۀ ادیان و نحله های دینی فوق دربارۀ منجی یا موعود دیده می‌شود، امّا از سوی دیگر تعارض‌هایی نیز در میان آنان وجود دارد. مهم‌ترین این تعارضات آن است که پیروان هر کدام از ادیان جز نحله های عرفانی منجی را کسی یا شخصیتی از دین خودشان می‌دانند. شاید ریشه این تعارضات از آنجا باشد که هر قوم و ملتی صرفاً دین خود را بر حق و ادیان دیگر را باطل می‌داند (7).

دلایل بر موعود

دلیل عقلی بر موعود:

دلیل عقلی نیز ما را به ضرورت آمدن نجات بخش و رسیدن انسان به فضایل و کمالات مطلوب خود در آخرالزّمان نوید می‌دهد. علامۀ طباطبایی عباراتی دارند که قابل توجه می‌باشد: هر نوعی از انواع مختلف آفرینش از نخستین روز پیدایش متوجه آخرین مقصد کمالی و هدف نوعی خود بوده و با نیروی مناسب وی که بدان مجهز است برای رسیدن به این هدف، بی این که کمترین سستی و خستگی از خود بروز دهد مشغول تلاش و تکاپو می‌باشد. دانۀ گندمی که شکافته شده و نوک سبزی بیرون می‌دهد، از همان وقت متوجه بوته گندم کامل است که پر از سنبل‌های افشان می‌باشد و هستۀ درختی که شروع به روییدن می‌کند، به سوی درخت کامل پر از میوه عازم است؛ نطفۀ حیوانی که می‌خواهد جنین شود، هدفی جز این که از نوع مناسب خود یک حیوان کاملی شود، ندارد و به همین قیاس است موارد دیگر. برخورد اسباب و علل مخالف و موافق، اگر چه بسیاری از این موجودات را که چون قافله ای پیوسته به سوی مقصد خود متحرکند از وصول به مقصد کمالی مانع می‌شود و در نتیجه بسیاری از آن‌ها پیش از رسیدن به آرزوی تکوینی خود از میان می‌روند، ولی با این همه هرگز نظام آفرینش از رویۀ عمومی و دائمی خود دست بر نداشته و پیوسته سرگرم سوق پدیده های نو به سوی کمالشان می‌باشد و در نتیجه پیوسته از هر نوع دسته ای به کمال و هدف تکوینی خود می‌رسند و البته نوع انسانی از این حکم عمومی و نظم همگانی مستثنی نیست، بی تردید انسان نوعی از انواع موجودات است که نمی‌تواند به تنهایی زندگی کند و برای رسیدن به آرمان تکوینی خود ناچار است در حال اجتماع و دسته جمعی به سر برده، هدف وجودی خود را بدست آورد. مشاهدۀ حال جامعه های بشری این معنا را تأیید می‌کند. زیرا هر جامعه از جامعه های بزرگ و کوچک انسانی، آرزویی جز این ندارند که در حال آرامش و صفا و ارتفاع موانع زندگی کرده و بهرۀ انسانی را از زندگی خود بر دارند.
نیز روشن است که جامعۀ بشری تاکنون نتوانسته به این آرزوی خود جامۀ عمل بپوشاند، از طرف دیگر نیز دستگاه آفرینش از رویۀ خود دست بردار نبوده و هم از دست ساخته های خود عاجز و زبون نخواهد شد. این نظر عقلی به ما نوید قطعی می‌دهد که عالم بشریت یک روز ایده آلی در پیش دارد که سر تا پا سعادت و کامیابی بوده و در وی همۀ خواسته های فطری انسانی که در نهاد این نوع رسم شده، برآورده خواهد شد و نیز می‌دانیم که انسانیت هرگز به یک چنین محیط پاک و نورانی نایل نخواهد شد، مگر در سایه واقع بینی و حق پرستی، که در اثر آن، حس خود خواهی و سود پرستی و رذایل دیگری که موجب به هم خوردن آرامش جامعه و اختلال زندگی فرد می‌باشد. از درون مردم رخت بر بسته و جلوه های نهاد پاک یک انسان فطری و طبیعی دست نخورده جایگزین آن‌ها شوند. نتیجه بیان گذشته این است که در مسیر همین زندگی اجتماعی انسانی خودمان، روزی فرا خواهد رسید که سعادت کامل اجتماعی انسان را صد در صد تضمین کند و در آن روز، عموم افراد در سایه واقع بینی و حق پرستی، خوشبختی واقعی خود را به دست آورده و در مهر امن و امان مطلق و بی مزاحمت هر گونه ناملایمات فکری به سر خواهند برد. قرآن کریم نیز همین نظر عقلی را تأیید نموده است و در چند جا مژدۀ چنین روزی را به اهل حق و حقیقت می‌دهد (8).

موعود در ادیان :

عقیدۀ ظهور موعود و منجی در تاریخ ادیان، برخاسته از ضرورت نجات خواهی بوده است. پس روشن می‌شود که اصل نجات خواهی و انتظار رهایی، یک اصل و امید مشترک همۀ ادیان بوده است. ما در این مقاله ادیان را به ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی تقسیم می‌کنیم و ایدۀ موعود شناسی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.

ادیان ابراهیمی:

همۀ دین‌های ابراهیمی از سنّت ابراهیم (ع) یعنی دین حنیف او الهام می‌گیرند. دین‌های یهود و مسیحیت و اسلام از جهاتی با یکدیگر اشتراک دارند که در ذیل به برخی اشاره می‌کنیم.
1.ادیان ابراهیمی همگی معتقد به تئوری پیامبری هستند. (نبوت)
2. قرآن کریم پیروان ادیان ابراهیمی را «اهل کتاب» می‌خواند (یهود مسیحیت اسلام)
3. پیروان ادیان سه گانه ابراهیمی، بر پیروزی ادیان بر کفر، حاکمیت حق و علم، عدالت اجتماعی، نجات بشر از ظلم و ستم و وراثت زمین به صالحان، اعتقاد راسخ دارند. در یک کلمه می‌توان گفت فلسفه تاریخ در ادیان ابراهیمی با اعتقاد به ظهور منجی و موعود معنی پیدا می‌کند.

موعود یهود

یکی از پایه های اساسی و اصول مهم آیین یهود، ایمان به ظهور ماشیح و دوره نجات (گئون) است. هر فرد یهود که به ماشیح اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر انبیاء بنی اسرائیل است، زیرا موضوع ماشیح به دفعات در متون مقدس عنوان شده است. واژۀ «ماشیح» کلمۀ عبری و معادل واژه فارسی «مسیحا» است. ماشیح به معنای مسح شده یا تدهین شده به روغن مقدس می‌باشد و معرّب آن «مسیح» است. این واژه لقب پادشاهان قدیم بنی اسرائیل بوده، ولی در زمانهای بعد به کاهنان بزرگ و حتی به برخی پادشاهان غیر بنی اسرائیلی نظیر کوروش نیز اطلاق شده است. زیرا معتقد بودند که خدا او را برگزید و مسح کرد تا نقش رهاننده بنی اسرائیل را به عهده گیرد. در زمان پیامبران بنی اسرائیل، آن‌ها در مراسمی مقداری روغن بر سر پادشاهان می‌ریختند و با دست خود آن‌ها را مسح می‌کردند. بر اثر این کار، آن پادشاه ماشیح خوانده می‌شد و اطاعت او بر همگان واجب می‌گردید. آنچه مسلّم است این است که واژۀ ماشیح ابتدا کارکرد موعودی یا منجی گرایی نداشت و صرفاً یک لقب برای پادشاهان بنی اسرائیل بود. بر اساس متون مقدس یهود، نخستین بار این واژه به «طالوت» اطلاق شده است. چون بنی اسرائیل در اوج بدبختی و فلاکت به سر می‌بردند و گرفتار انواع شداید و دزدی و ظلم شده بودند لذا برای رهایی از این درد سرها به خدمت سموئیل پیامبر رسیدند و از او خواستند حاکمی را بر آنان منصوب کند تا آنان را از آن وضعیت اسفناک نجات دهد و قدرت حفاظت از آن‌ها و دارایی‌های آن‌ها را داشته باشد. سموئیل نیز طالوت را تدهین یا روغن مالی کرد و لفظ ماشیح برای اولین بار بر او اطلاق شد. امّا الگوی کامل مسیحایی از دوران حکومت داوود نبی شکل می‌گیرد. داوود تجلی بخش وعدۀ الهی بر قوم برتر یا قوم خدا، به واسطه حکومت پی ریزی می‌شود. ماشیح موعود، داوود نیست، بلکه از نسل اوست (9). زمانی که این حکومت به مراحل کامل خود در عصر داوود (ع) و سلیمان (ع) رسید می‌توان آن را مصداق وعدۀ الهی بر بنی اسرائیل دانست. به طوری که برای همۀ عالمان یهود این ایده مطرح شد که حکومت مسیحیایی داوود برای همیشه ادامه خواهد داشت.
این را می‌توان در آیات سموئیل اول ملاحظه کرد (10). در سراسر مزامیر، دوران داوود و سلیمان (ع) به عنوان دوران طلایی یهود، عصر آرمانی و حکومت ابدی مطرح است (11). دیری نپایید که حکومت سلیمان که یک حکومت واحد بود، به دو تکه تبدیل شد لذا وقتی دوران انحطاط حکومت بنی اسرائیل شروع می‌شود، ماشیح بود داوود و سلیمان، رنگ می‌بازد و از این جا می‌گویند این حکومت ماشیح موعود نبوده و ماشیح در آینده خواهد آمد. از این زمان به بعد انتظار موعود بیشتر می‌شود. زیرا بدبختی‌ها و رنج یهودیان در این دوران افزایش پیدا می‌کند. در طول تاریخ، اعتقاد به ظهور ماشیح در میان بنی اسرائیل قطع نشد و همواره افت و خیز داشته است. البته وعدۀ ظهور شخص خاصی نیست بلکه فقط وعدۀ آمدن دوران طلایی برای یهود مطرح می‌شود (12).

پیامد های موعود باوری در یهود

1.امید به تحقق وعدۀ الهی
2.صبر و آرامش در برابر مشکلات
3.ایجاد نشاط
4.وحدت قومی
5.تن دادن به شریعت و رفتار شرعی

ویژگی‌های ماشیح :

1.ماشیح انسانی معمولی است. همۀ دانشمندان یهود دربارۀ این که ماشیح انسان معمولی است اتفاق نظر دارند. از نشانه های او این است که صداقت و پارسایی او از بدو تولّد دائماً در حال افزایش بوده و به خاطر فضیلت و اعمال شایسته‌اش به عالی‌ترین و والاترین درجات تکامل روحانی دست خواهد یافت.
2.ماشیح از نسل داوود است(13).
3.قدرت او کیهانی است؛ نمی‌خواهد با اعمال خارق العاده کاری انجام دهد.
4.زادۀ بیت الحم است؛ در مرکز یهودیت و یهودی زاده است.
5.اشراف زاده است؛ از خاندان پادشاهان بوده است.
6.شهرنشین است؛ با ادبیات شهرنشینی آشنا است.

کارکرد های اندیشۀ ماشیح

1.تشکیل حکومت و استقلال سیاسی
2.داوری نهایی بین همۀ اقوام و سهل گیری بر بنی اسرائیل
3.نابودی امت‌های مشرک؛ مرادشان از امت‌های مشرک اقوام غیر یهودی است.
4.اعطای قدرت جهانی به بنی اسرائیل
5. زنده کرده مردگان؛ مردگان و اموات از گور برخاسته با زندگان و گروه متقیان و ابرار گرداگرد مسیحا صف واحدی تشکیل می‌دهند (14).

موعود در نگاه منابع یهود

منبع مهم یهودیان در آموزه‌هایشان، عهد عتیق است که مشتمل بر 39 کتاب است که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم می‌شوند:
1.تورات و بخش تاریخی عهد عتیق
2.حکمت و مناجات
3.پیشگویی‌های انبیاء در تورات به خصوص در اسفار پنج گانه
هیچ سخن صریحی دربارۀ ماشیح و موعود وجود ندارد. برخی خواستند با تأویل برخی آیات آن، این چنین وانمود کنند، ولی به صراحت چیزی در این زمینه وجود ندارد. ولی در بخش‌های دیگر مثل مزامیر داوود و یا در پیشگویی‌های انبیایی مثل عاموس، هوشح، اشعیاء، دانیال و ملاکی در این زمینه مطالبی دیده می‌شود، در کتب دیگر یهود نظیر تلمود (15) بحث مسیحا یا ماشیح مشاهده می‌شود. برای مسیحا نامهایی نظیر، ابن داوود، داوود، مناحم بن حزقیا، صِم، شالوم و حَدرک ذکر شده است.

وضعیت جهان در عصر ظهور ماشیح

جهان در عصر ظهور ماشیح، به بهترین وجه توصیف شده است. ذات اقدس متبارک، ده چیز را در دوران ماشیح تازه خواهد کرد: او خود جهان را با نور خویش روشن خواهد کرد (16). خداوند از اورشلیم آب روان جاری خواهد کرد و هر کسی را که بیماری داشته باشد به واسطۀ آن شفا خواهد داد (17) .درختان را وادار می‌کند تا هر ماه میوه آورند و انسان از آن میوه‌ها می‌خورد و شفا می‌یابد. تمام شهرها ویران شده را از نو آباد خواهد کرد خداوند اورشلیم را با سنگ‌های یاقوت کبود از نو بنا خواهد کرد. صلح جاودان در سراسر طبیعت حکم فرما خواهد شد. خداوند تمام حیوانات و خزندگان را فراخوانده، با بنی اسرائیل و با آن‌ها عهد خواهد بست (18). گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود. آنچه آمد بخشی از وضعیت جهان در عصر ظهور ماشیح در نگاه متون یهودیت است. پس با همۀ این مطالب مشخص می‌شود که یهود به موعود اعتقاد دارند و حکومت او را انتظار می‌کشند.

موعود در دین مسیح

مسیحیت تنها دینی است که از دل دین دیگری (یهود) بیرون آمد این ویژگی ممتاز مسیحیت است. مسیحیت یک مذهب از مذاهب مختلف یهود است. پیشینۀ تاریخ یهودیت و مسیحیت یکی است، هر چه یهود معتقد است مسیحیت هم اعتقاد دارد، پس از عیسی بن مریم (ع) عده ای ادعای ماشیح کرده‌اند، امّا هیچ کس به اندازۀ عیسی مطرح نشد و فقط ادعای عیسی (ع) به عنوان ماشیح مطرح شد. پیروان او همین یهودیان بودند. زیرا بر اساس یک باور یهودی منجی ماشیح شکل گرفت. بر اساس آموزه های مسیحیت، نه عیسی ادعای دین جدید دارد (19) و نه جماعتی که اطراف او جمع شدند همه مدعی بودند که یهودی هستند منتهی همان موعود و منجی که منتظرشان بودند ظهور کرده است. در عهد عتیق تعابیر کنایی که درباره موعود (مثل پسرانتان) آمده، کنایه از ماشیح است، ولی در عهد جدید (یعنی، یابنده) آنچه که باعث بر دار کشیده شدن عیسی (ع) است ادعای ماشیح بودن ایشان است نه ادعای دین جدید و زائل کردن دین قدیم. یکی از باورهای مشترک بین یهودیت و مسیحیت همان ماشیح است؛ یعنی در اصل انتظار موعود و منجی با یکدیگر مشترک هستند، بدون شک مسیحیان این مطلب را از یهودیان گرفتند.

مصداق این موعود

منجی و موعود مسیحیان بر خلاف منجی یهودی است. زیرا مصداق موعود آن‌ها عیسی بن مریم (ع) است و در این جهت، موعود مسیحی‌ها مانند مسلمانان است که لقبش، نصبش همه معبّن و مشخص است. در عهد جدید با دو چهره اساسی موعود روبه رو هستیم:
چهرۀ اول: موعود یهودی - مسیحی که پیشینۀ یهودی دارد و هم یهودیان و هم مسیحیان آن را قبول دارند.
چهرۀ دوم: موعود مسیحی که فقط مسیحیان آن را قبول دارند.

موعود یهودی مسیحی

اصل این باور یهودی بوده است، ولی با موعود یهودی اختلاف مصداقی دارند، یهودیان مصداق را عیسی نمی‌دانند ولی مسیحیان مصداق را عیسی می‌دانند. یهودیان می‌گفتند این عیسی با آن اوصاف ماشیح که در کتب اشعیاء و ذکریا و دانیال آمده، سازگار نیست. بر عکس یهودیانی که به عیسی ایمان آوردند، تلاش می‌کردند آن اوصاف ماشیح در کتب انبیاء فوق را بر عیسی (ع) تطبیق دهند. یکی از اوصاف این بود که ماشیح فرزند داوود است.

وظایف موعود یهودی مسیحی

1.نجات انسان از آثار گناه اولیه: او آمد تا بشر را از عواقب گناه اولیه نجات دهد که عبارت از طبیعت گناه آلود آدم ابوالبشر است.
3.رساندن انسان به مقام پسر خواندگی؛ انسان دیگر غلام نباشد بلکه پسر خدا باشد.
4.رساندن انسان به هدایت ابدی؛ همان نجات از جایگاه غلامی و رساندن به مقام پسر خواندگی است.

گونه شناسی موعود:

این موعود مشخص است. در آغاز راه، انسان است، امّا بعد حیثیت انسانی را از دست می‌دهد و خدا می‌شود؛ فرا ملی است و مال یک نژاد خاص نیست.

نجات بخشی او ویژگی‌هایی دارد:

1.شخصی است: هر شخصی با اتصال به مسیح می‌تواند نجات پیدا کند.
2.کیهانی است: کار خارق العاده نمی‌کند.
3.فرا زمان است: هر کسی در هر زمانی به واسطۀ مسیح به عنوان ماشیح نجات می‌یابد.
4.مشروط است: باید به ماشیح ایمان آورد تا نجات یابد.

چهرۀ دوم: موعود مسیحی

این نگاه که مختص مسیحیت است و ربطی به یهودیت ندارد. این موعود بازگشت دوبارۀ عیسی به جهان تفسیر شده است، بر اساس این باور، ماشیح که همان عیسی بود، پس از آن که بر صلیب شد، دوباره به جهان باز خواهد گشت. بر اساس این باور عیسی خود به صورت ناگهانی و بدون اطّلاع قبلی، در جلال و هیبت پدر، به همراه فرشتگان و همراه با پیروزی و فتح خواهد آمد؛ یعنی خود او می‌آید، نه آن که یهود می‌گوید شخصی از نسل داوود خواهد آمد. بر خلاف موعود چهرۀ اول، موعود مسیحیت در چهرۀ دوم دارای حکومت است و برای پادشاهی می‌آید.

اهداف و ثمرات بازگشت مسیح

1.پذیرش ایمان داران؛ یعنی عیسی مسیح وقتی ظهور می‌کند، همانند گذشته، همۀ مؤمنان دور او جمع می‌شوند.
2.داد رسی و دادن پاداش؛ در انجیل آمده است: «زیرا من با فرشتگان خود در شکوه و جلال پدرم خواهم آمد و هر کس را از روی اعمالش داوری خواهم کرد (20) »
3.نجات بنی اسرائیل؛ «همگی بنی اسرائیل ایمان خواهند یافت (21) »
4. داوری در میان همۀ امت‌ها
5. آزاد ساختن و برکت دادن؛ «زمین از تباهی آزاد خواهد شد با آمدن مسیح (22) »
6. برقراری ملکوت؛ ملکوت خدا را برقرار می‌کند همان حکومتی است که خداوند به داوود وعده داده بود.

حوادث بعد از ظهور مسیح با علائم ظهور

از عهد جدید حوادثی در عصر ظهور مسیح اتفاق می‌افتد. در کتاب مکاشفه یوحنا (23) آمده است: یوحنا اصرار دارد که تمام پیشگویی‌ها در عصر ظهور مسیح (ع) محقق خواهد شد تا آنچه که در زبور داوود آمده است، منطبق بشود (24) که عبارتند از:
1.آمدن مسیح با مقدسان (قدسیان)
2.جنگ به نام چاه مجدان یا چار مجدان
3.بسته شدن شیطان
4.نشستن مقدسان بر سریر قدرت و عزت (حکومت خواهند کرد)
5.آزاد شدن شیطان پس از هزار سال (وقتی مسیح می‌آید شیطان را آزاد می‌کند، ولی شیطان دیگر نمی‌تواند کسی را وسوسه کند)
6.داوری بر تخت سفید (قیامت کبری) مسیح داوری می‌کند چه کسی بهشتی است و چه کسی جهنمی.
7.نهایت پایان عالم؛ بعد از این دیگر مسیح و پیروانش جاودانه خواهند شد، دوباره به خدا ملحق می‌شویم و به او می‌پیوندیم.

زمان بازگشت موعود

زمان آمدن او نامعلوم است حتی گاهی اوقات از بیان زمان نهی شده است (25). ولی ظهور مجدد او آشکار و علنی است و همچون گذشته مخفی نیست. زیرا بار اول قرار نبود بین مردم داوری و حکومت نماید، ولی بار دوم هم حکومت است و هم داوری (26) .

اسلام و امام مهدی (ع) :

دین اسلام تنها دینی است که آموزه های وحیانی آن دست خوش تغییر، تبدل و تحریف نشده است و کسی هم نتوانسته مثل و مانندی برای آن بیاورد؛ همچنین مطابق نیازهای بشر به روز بوده و هر روز دریچه ای جدید به روی انسان گشوده است؛ هیچ گاه در بستر زمان رنگ کهنگی به خود نگرفت و همواره بشر وامانده و سرگردان را راهنما بوده و هست. حال که اسلام با این ویژگی‌های منحصر به فرد، در همۀ مسائل بزرگ و کوچک انسان، اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرداخته و چیزی را فروگذار ننموده است؛ چطور می‌تواند نسبت به مسئلۀ مهمی مثل آیندۀ جهان و نجات بشر سکوت اختیار کند. مؤید این مطلب سخنان دو تن از اندیشمندان معاصر است:
1 مرحوم علامۀ طباطبایی می‌فرماید:
«و به حکم ضرورت، آینده جهان روزی را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشری پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا هم زیستی نماید و افراد غرق فضیلت و کمال شوند. البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه ای منجی جهان بشری و به لسان روایات مهدی (ع) خواهد بود (27) .»
2 شهید مطهری می‌فرماید:
«در طول تاریخ گذشته و آینده، نیروهای انسان به تدریج بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده و می‌کند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزش‌های انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحله انسان ایده آل و جامعه ایده آل نزدیکتر می‌شود، تا آن جا که در نهایت امر، حکومت عدالت، یعنی حکومت کامل ارزش‌های انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی (ع) تعبیر شده است مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه، خود خواهانه و خود گرایانه اثری نخواهد بود (28) »؛ لذا با این مقدمات وارد اصل بحث خواهیم شد. در این قسمت از مقاله نخست موعود و منجی مورد نظر اسلام معرفی می‌شود و آن گاه آموزۀ نجات از منابع قرآن و سنت بررسی خواهد شد.

واژۀ مهدی:

موعود و منجی اسلام، نزد شیعه و سنی، مهدی نام دارد. مهدی به معنای هدایت شده است. مهدویت از همین ریشه است. مهدی (ع) مشهورترین لقب آن حضرت عامه و خاصه است. البته گاهی نیز در حالت فاعلی، به معنای هدایت کننده به کار می‌رود. محمد بن عجلون از امام صادق (ع) چنین نقل می‌کند: «و قائم عجل الله را از آن جهت مهدی گفته‌اند که مردم را به آئینی که از دست داده‌اند هدایت می‌کند (29) ». اما آنچه بیشتر در روایات آمده، همان معنای نخست است. امام باقر (ع) در این باره فرمود: «به درستی که مهدی نامیده شده، به جهت این که به امر مخفی هدایت می‌شود. او تورات و سایر کتاب‌های الهی را از غاری در اذطاکیه بیرون خواهد آورد (30) ». از امام صادق (ع) نیز وقتی پرسیده می‌شود: چرا مهدی نامیده شده است؟ فرمود: «لأنّهُ یُهدی إلی کل أمر مخفی»؛ یعنی به جهت این که به تمامی امور پنهان هدایت می‌شود (31) . لقب مهدی اگر چه اختصاص به آخرین امام ندارد و بقیه ائمه (ع) نیز مهدی هستند ولی تنها از آخرین پیشوا به عنوان مهدی یاد شده است. این لقب از همان ابتدای شکل گیری بحث مهدویت بر زبان معصومین (ع) رایج بوده است. در روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص) نیز این لقب به چشم می‌خورد.
بنابراین در کتاب‌های اهل سنت هم فراوان این لقب آمده است (32) .امام حسین (ع) فرمود: «دوازده از ما مهدی است، اول ایشان امیر مؤمنان بود و آخر ایشان نهمین فرزند از نسل من ... است (33) ». محمد بن عمران گفت: «من از امام ششم شنیدم که فرمود: ما دوازده مهدی باشیم (34) ». مهدویت از دیدگاه اهل سنت اهل سنت در این که مهدی موعود (ع) از نسل پیامبر (ص) و از فرزندان زهرای اطهر (ع) است و این که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد، این که عیسی مسیح از آسمان نازل شده و در پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند، و این که مردم در عصر آن حضرت در رفاه زندگی می‌کنند و این که مهدی، حسینی بوده و از نسل امام حسین (ع) است تردید نداشته و با تمام خصایص و خصلت‌های امام حسین (ع) او را می‌شناسند و به دلیل روایات متواتری که در این باب از پیامبر (ص) وارد شده ابداً نسبت به وجود آن حضرت به خود تردید راه نمی‌دهند. اگر چه بیشتر آن‌ها انکار می‌کنند که آن حضرت پسر بلا واسطۀ امام حسن عسگری (ع) و خلیفۀ دوازدهم رسول خدا (ص) می‌باشد، به دلیل شبهات واهی که دارند (از قبیل این که پنج ساله چگونه به مقام امامت می‌رسد و انسان چگونه می‌تواند این همه عمر کند) با شیعه در شخص امام عصر (ع) هم عقیده نیستند، ولی در اصل مهدویت و این که آن موعود ملل، حضرت مهدی (ع) است بحثی ندارند.

مهدویت از دیدگاه شیعه

شیعه معتقد است که مهدی، فاطمی است؛ یعنی از فرزندان آن بانوی بزرگوار است و پسر امام حسن عسگری (ع) و دوازدهمین امام و وصی و جانشین پیامبر است. شیعه بر خلاف سایر فرق اسلامی معتقد است که زمین هیچ گاه خالی از حجت نخواهد بود؛ لذا یکی از امتیازاتش از سایر فرق، اعتقاد به مهدی موعود (ع) با نام و نشان است.

مهدی در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در آیات متعددی وعدۀ تشکیل حکومت جهانی اسلام، بسط دین است، غلبه آن بر همه ادیان، زمامداری صلی و ارباب لیاقت و پیروزی حزب الله را داده است. در این زمینه، آیات بسیاری در قرآن کریم وارد شده است. برای نمونه آیاتی را در مبحث ذکر می‌کنیم:
1. «لا ینال عهد الظالمین»؛ دلالت و مضمون التزامی این آیه آن است که عهد و امامت الهی (مقام ناجی و موعود) که به ابراهیم (ع) داده شد، پس از او سنتی جاری و همیشگی است که حضرت ابراهیم (ع) آن را برای ذریۀ خود طلب کرد و خداوند خبر داد که این عهد اختصاص به غیر ظالمین دارد. پس باید همواره چنین شخصیت شایسته ای روی زمین باشد.
2. «أنما انت منذر و لکل قوم هاد» روایات می‌گویند منذر، رسول اکرم (ص) و هادی قوم صدر اسلام، امام علی (ع) بوده‌اند و به حکم عمومیت آید، دیگر اقوام نیز نیازمند هادی‌اند و هادی امت عصر حاضر حضرت مهدی (ع) است. فخر رازی می‌گوید: «انذار کننده، پیامبر اسلام (ص) و هدایت کننده علی (ع) است، چون ابن عباس می‌گوید: پیامبر دست مبارک را بر سینه‌اش گذاشت و فرمود: انا المنذر و سپس اشاره به علی (ع) کرد و فرمود: انت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون من بعدی.»
3 و اما آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»
صریح آیه شریفه می‌فرماید که از اولی الامر خود پیروی کنید. این دستور مطلق است و مانند دیگر خطابهای قرآنی مربوط به همۀ انسان‌ها در همۀ زمان‌ها و مکانها می‌شود. لازمۀ این دستور دائمی وجود ولی امر در هر زمانی است، و گرنه دستور، فاقد موضوع می‌شود. طبق این آیه، همۀ مؤمنان مکلف هستند پس از خدا و رسولش به ولی امر خود مراجعه کنند. پس باید همواره به وجود یک ولی امر معتقد بود، همانطور که رسول اکرم (ص) به عنوان ولی امر، رسالت نجات مردم ما از جهالت و ناامنی عهده دار بود، ولی امر جانشین او نیز این گونه خواهد بود. پرسش اصلی این است که این ولی امر کیست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا همین حاکمان موجود و حاکمان گذشته نمی‌توانند مراد از این اولی الامر باشند؟ دقت در مضمون این آیه شریفه و دیگر آیات مربوط و نیز احادیث و سخن دانشمندان دینی مسلم می‌سازد که مراد از ولی امر کسی است که دارای اوصاف نبی اکرم (به ویژه عصمت و علم عالی) باشد و نیز دستور پیروی از اولی الامر در ردیف دستور پیروی از خدا و رسولش قرار گرفته است و این اثبات می‌کند که ولی امر از انسان‌های عادی معمولی نیست، بلکه انسانی است الهی و دارای صفات ویژه که در کنار خدا و رسولش قرار گرفته است.

مهدی در روایات

در میان متون روایی، روایاتی است که به موعود باوری و مهدی باوری و امید به نجات نظر دارند: در روایات از حقایقی خبر داده شده است و تکالیفی از مسلمانان خواسته شده است که لازمۀ آن‌ها مهدی باوری است و اعتقاد به مهدویت بر مضامین این گونه روایات بنا شده است. این روایات از حیث متن و مضمون در حد تواتر و در منابع متعدد و معتبر شیعه و سنی نقل شده‌اند. مطالعۀ اجمالی این روایات ثابت می‌کند که مهدی باوری ریشه ای محکم در فرهنگ اسلامی دارد. در این بازه می‌توان به برخی از روایات اشاره کرد:

الف. حدیث ثقلین

این حدیث گر چه تفاوت الفاظ دارد، ولی از حیث معنا و مفاد، واحد است، لذا حدیث ثقلین تواتر معنوی دارد؛ قال رسول الله : إنی تارکَ فیکُمُ الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلو ابداً و لن یفترقا ًحتی یردا علی الحوض؛ و در نقل اهل سنت آمده: قال رسول الله : إنا تارک فیکم ثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله و استمسکوا بهفحث علی کتاب الله و رغافیه، ثم قال و اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی.
در مجموع، نکات زیر از این حدیث قابل برداشت است:
1.این روایت سنداً تواتر معنوی دارد.
2.مراد از «عترت» و «اهل بیتی» حضرت زهرا (ع) و دوازده امام (ع) است.
3.قرآن و عترت هر گاه با هم باشند ناجی بشر و پناهگاه آنان خواهند بود و تمسک به یکی از آن دو کفایت نمی‌کند.

ب. حدیث من مات

از روایات صحیح، قطعی و مورد پذیرش شیعه و سنی در دست است که رسول خدا (ص) فرمودند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات مئة جاهلیة» (البته با اختلاف الفاظ) این یک دستور عمومی و همیشگی برای همۀ مسلمانان و بلکه همۀ انسان‌هاست. این دستور و تکلیف همگانی و همیشگی اقتضا می‌کند که باید در هر زمانی یک امام باشد تا حکم و تکلیف، بدون موضوع نباشد. همۀ انسان‌ها و مسلمانان عصر حاضر نیز مخاطب این تکلیف هستند. پس حتماً امامی موجود است.

ج. حدیث خلفایی اثنی عشر

در متون معتبر روایی شیعه و سنی، روایاتی وارد شده است که خبر از آمدن دوازده امام و خلیفه یا جانشین برای رسول اکرم (ص) می‌دهد که به نام اثنی عشر خلیفه مشهور است. مسلماً از شئون و وظایف مهم رسول اکرم (ص) نجات مردمان از حیرت، جهالت و فساد بود؛ خلیفه حقیقی او نیز دارای چنین شئون و وظایفی است. از آنجا که عقیده به «اثنی عشر» مسلم بوده است و یازده خلیفه آن آمده‌اند و در حالی که سعادت و نجات بشری از اهداف مهم آنان بوده است، خلیفه دوازدهم کیست و کجاست؟ پاسخ این است که او هنوز نیامده است و همان مهدی موعود (عج) است. شماری از دانشمندان اهل سنت به صراحت مهدی را یکی از خلفای دوازده گانه مورد نظر رسول اکرم (ص) برشمرده‌اند، مانند ابی داوود لجستانی. پیامبر (ص) «یکون بعدی اثنی عشر خلیفه کلهم من قریش»

موعود در ادیان غیر ابراهیمی

اعتقاد به منجی و موعود نهایی در آیین‌ها، کیش‌ها، فرهنگ‌ها و دین‌های غیر ابراهیمی را که خاستگاه آن‌ها (غیر از زرتشت) کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی، شامل هند، چین، ژاپن، تایلند و ویتنام است، نمی‌توان به عقاید و آموزه های زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلامی منطبق دانست؛ بلکه می‌توان پاره ای از این باورها را «شبیه و همانند» آموزه های آن ادیان تلقی کرد. موعود باوری در این کیش‌ها یا زاییده خرد ورزی اندیشمندان باستانی و برآمده از داوری عقل فطری و محدود به آن است و یا بقایا و نمودهایی از آموزه های پیامبران الهی است که صحف آسمانی آنها به کلی مفقود شده، تعالیم آنان با پندارهای بومی و افسانه‌ها در هم آمیخته و تنها نمادهایی از حقایق ادیان الهی (ابراهیمی) در آن‌ها باقی مانده است.

نتیجه گیری

با توجه به بررسی موعود در ادیان می‌توان نتیجه گرفت که اصل موعود در میان همۀ ادیان امری مسلم است موعود ملت‌ها در ادیان، به خصوص ادیان ابراهیمی، هدفی واحد دارند و آن اقامۀ عدل و داد و بر پایی نظامی عادلانه و الهی است. ادیان ابراهیمی هم همین اهداف را در مراتب پایین‌تری دنبال می‌کنند و بشارت نجات، کمال، عدالت و ... سر می‌دهند. ایدۀ ظهور موعود بزرگ عقیده ای است که پیروان ادیان سه گانۀ ابراهیمی و بخش چشم گیری از سایر ملل به آن ایمان داشته و دارند. یهودیان مانند مسیحیان که به بازگشت عیسی (ع) معتقدند به ظهور یک منجی می‌اندیشند علی رغم وجود مذاهب مختلف اسلامی و تفاوت‌های عقیدتی ناشی از آن، همۀ مسلمانان طبق بشارت رسول اکرم (ص) به ظهور امام مهدی (ع) در آخرالزّمان اعتقاد راسخ دارند در مصداق آن میان مسلمانان و دیگران اختلافاتی وجود دارد، لیکن تمامی امّت اسلامی بر این باورند که اسم مبارک وی «محمّد» و لقب او «مهدی (35) » است.

پی‌نوشت‌ها:

1.در انتظار ققنوس، مهدی علیزاده ص 47
2.انبیاء / 105
3.فرهنگ الفبایی مهدویت ص 706
4.غیبة طوسی، ص 110
5.مفاتیح الجنان، زیارت صاحب الامر
6.نشریۀ موعود، شمارۀ 29 ص 60
7.منجی در ادیان روح الله شاکری ص 20
8.طباطبایی، ظهور شیعه، تک جلدی ص 63
9.منجی در ادیان، روح الله شاکری، ص 37
10.سموئیل باب 7، آیات 12 15
11.مزامیر، باب 72، آیات 7 11
12.منجی در ادیان، روح الله شاکری، ص 44
13.اشعیاء باب 11، آیات 1 9
14.تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 551
15.کتابی بسیار بزرگ که احادیث و احکام یهود را در بر دارد، اطلاق می‌شود.
16.اشعیاء باب 60 آیۀ 19
17.حزقیال، باب 47 آیۀ 9
18.حزقیال، باب 47 آیۀ 12
19.انجیل متی، باب 15 آیۀ 17
20.متی، باب 16، آیۀ 27
21.رومیان، باب 17، آیات 31 و 33
22.رومیان، باب 8، آیۀ 21
23.مکاشفه یوحنا، باب 19 آیه 11 و باب 2 آیه 15
24.مزامیر، باب 25 آیه 3 8
25.متی، باب 24، آیه 36 و باب 25 آیه 13
26.متی، باب 24 آیه 27
27.طباطبایی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 221
28.مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی (عج) ص 41
29.مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2 ص 383 ح 2
30.طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، ص 237 ح 26
31.طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبة، ص 471
32.سنن ابن ماجد، ج 2، ص 30، ح 4088
33.صدوق، بانویه، عیون اخبار رضا 2 جلدی ج 1 ص 68 ح 36
34.صدوق، ... کمال الدین و تمام النعمة، جلد 2 ص 4
35.در انتظار ققنوس، مهدی علیزاده ص 47

منابع و مآخذ
1.قرآن کریم
2.قزوینی، ابو عبداله سنن، ابن ماجه، تحقیق محمود نصار، انتشارات دارالکتب علمیه، بیروت :1998
3.مفید الارشاد، قم: کنگره شیخ مفید 1413 ق
4.طباطبایی، محمد حسین شیعه در اسلام، قم : دفتر انتشارات اسلامی،1362 ش.
5.طباطبائی محمد حسین ظهور شیعه، تک جلدی، بی جا، بی تا.
6.صدوق عیون اخبار الرضا، چاپ نجف : 139 ه.
7.طوسی الغیبه، چاپ نجف، 1357، چاپ تهران 1385 ه.
8. ابن بابویه کمال الدین و تمام النعمه، تهران : 1395 ه. ق
9.سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم کتاب مقدس، قم : انجمن معارف اسلامی ایران، 1382 ش.
10.تونه ای، مجتبی فرهنگ الفبایی مهدویت انتشارات میراث ماندگار، چاپ پنجم 1387
11. مطهری، مرتضی قیام و انقلاب مهدی (عج)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1363 ش.
12. شاکری، روح الله منجی در ادیان، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (ع) چاپ اول بهار 88.
13. نشریه موعود، شماره 29
سایتهای مورد استفاده
1.hawzah.net
2.montazar.net